مرداد 1400
از سری رانندگی مادر پسری و بازم که خوابیدی عشقم پدرم جای خالی تو درد دارد فدات بشم اصرار داری عینک منو بزنی هجده ماهگیت مبارک گل مادر پیش به سوی آخرین واکسن اینم مامان سپید در شرکت دیگه کامل میتونی در رو بازکنی و منم از ترسم همیشه در رو قفل میکنم نکنه حواسم نباشه بری و از پله بیفتی جالب اینجاست دیگه میخوای کلید بندازی و در رو باز کنی خرابکاری به این میگن داخل سطل آشغال رو بردی به عنوان سطل اسباب بازی استفاده میکنی ببینم دایی چی تو موبایلش داره یواشکی از زیر مبل رفتی سراغ دایی زیاد نگاه کردی خسته شدی خوابیدی آخه من فدای قایم موشک ...